طنز
آخرش با ما نگشتی صاف، پیچِ چالماسین
مثل یک انسان با انصاف، پیچِ چالماسین
تا از این راه کج اَت برگردی و توبه کنی
ملّتی را کرده ای علاف، پیچِ چالماسین
بعدِ هفده سال طرح و کار و عمران و جهاد
آسفالتی ساختی ناصاف، پیچِ چالماسین
توی سربالایی اَت - با دنده ی یک- همچنان
می کشد «اِسکانیا» تِیک آف، پیچِ چالماسین
ناگهان سُر می خورَد «پیکانِ سوسکی» وقت برف
در تو با لاستیک های صاف، پیچِ چالماسین
فرق چندانی نکردی با هَفَشدَه سال قبل
هی نزن درباره ی خود لاف، پیچِ چالماسین
کاش روز طرح ریزیِ پلِ کوتاهِ خود
برقضایا داشتی اِشراف، پیچِ چالماسین!
بس که پیچاندند و از این سوی و آن سویت زدند،
گشته ای باریک چون الیاف پیچ چالماسین!
بی گمان ترسیده پیمانکار، فصلِ بودجه،
در مسیر تو شود اِسراف، پیچِ چالماسین
هست تقصیرِ خودت. تقصیرِ «میم» و «نون» نیست
بد نگو پشتِ سرِ اَسلاف، پیچِ چالماسین
جای این توجیه های پوچ و غیر منطقی
منطقی باش و بده انصاف، پیچِ چالماسین...
«پیچ شمران» را ببین و یک کَمی الگو بگیر!
تا ندادیمت به «قالیباف» ، پیچِ چالماسین!
1-نام پیچِ خطرناکی وسط های جاده ی ویست - قودجان
که تازه گی ها کمی ایمن سازی شده. مثلن!
باسلام .آقای طاهری نیا خیلی وبلاگتون قشنگه
با سلام نظر لطف شماست، ممنون!
سلام اقای طاهرنیا من شعر مادر رو گذاشتم روی وبلاگ و منتظر نظرات سازنده شما هستم
خواندم . فکاهی جالبی بود و کلی خاطرات برایم تازه کرد.
ممنون نظر لطف شماست
دوست عزیز/ازخوانش شعر لذت بردم/.اگر چه قالب شعر طنز بود اما جاهایی ازمسیر طنز خارجوجنبه انقادد جدی بخود گرفته بود/بهر حال دستت درد نکنه جهت استقبال از شعرشماشعری گفته شده(چون با دقت گفته نشده عاری از نقص نیست) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این زتوفیفات دولت بوده تدبیروامید
کشته این دولت معینت توچرایی نا امید؟؟!×
نیست تقصیر من وتوبوده آقا زاده را صبرکن تا بوجه بعدی که شدپول ناپدید /
سلام دوست ارجمند،
ممنون از توجه شما و استقبال خوبتون.
درود بر شما
سلام جناب طاهری نیا عزیز...
طنز زیبا وجالبی بود.
ممنون...
سلام مهدی جان...
زیبا خوانده اید عزیز
آفرین زیبا و به جا بود...
قبل از تعمیر جاده باید حواست به یه پیچ میبود الان باید شش دانگ مواظب سه تا پیچ باشی... سه پیچ !
«پیچ شمران» را ببین و یک کَمی الگو بگیر!
تا ندادیمت به «قالیباف» ، پیچِ چالماسین!
این خط آخر ی حامل این امیده که بالاخره حق به حق دار میرسه و هر چی میره سر جای خودش و آدمو یاد اون مثل قدیمی میندازه که :
حیف از ویست که در بیابان است
ور نه یه منطقه ز تهران است.....
شاعر و طناز باشی
سلام محمد حسین عزیز...
سه پیچ را خوب اومدی!
اگه بهش فکر کرده بودم حتمن یه بیت با این مضمون می ساختم.
واقعن حیف از ویست که در تهران نیست!
خیلی لطف داری!