تقدیم به خون آذرفام شهیدان آذر
«قسم به توفان ها!»
- صدای ریزش پاییز، پشت گلدان ها /صدای خواب کبوتر، میان ایوان ها
سکوت زرد چناران به وقت کندن رخت/فرود آرام آرام روی ریحان ها
لحاف ابر سیه، پلک های خسته ی باغ /خطور یاد بهار از پس زمستان ها
خجالت تن شفاف شیشه های شفق /به وقت تر شدن از بوسه های باران ها
دوباره تنهایی، روبروی تنهایی/وَ ابرِ خواهش جاری به روی فنجان ها
که نیستی تو و یادت همیشه با من هست /چو یادگارِ تَرََک، روی بُغض لیوان ها
که رفتی و شب یلدای جاودانه شدم / خوشا به حال دلِ آفتاب گَردان ها...-
خوشا به حال تو ای از فرشته والاتر/خوشا به حال تو ای بهترین انسان ها
تویی که راه خدا را به پای جان رفتی/ اگر چه بگذرد آن راه از بیابان ها
تویی که کشتیِ پیش از وقوعِ توفانی/اگر چه می خندیدند بر تو کنعان ها
تویی که ابراهیمی به روی دوش بُتان/ تویی که اسماعیلی به عید قربان ها
تویی که موسا بودی گذشتی از دل نیل /هنوز در تو فرو مانده اند هامان ها
تویی که عیسا بودی به آسمان رفتی /شبی که راه ندادند بر تو دالان ها
تو امتدادِ خروشان کوثر ی ای دوست! / اگر چه گوش نکردند بر تو نادان ها
بریده باد دو دستی که خورد نان تو را /ولی شکست ز نا شکری أش نمک دان ها
به تو، که می دهد آیاتِ حقّ و صبر، قسم!/به من، که می بَرد این عصر سوی خسران ها
که نیستی تو و یادت همیشه با من هست/چو یاد فروردین، در سکوت آبان ها
-...در این اتاق که می گِرید از فراق تو شمع /چُنان که از سرِ شب گریه های باران ها-
که می نویسَمَت ای دوست، ای برادرِ من/که می نویسمت ای شمع، در شبستان ها
که می نویسمت ای بی کران تر از دریا/ که می نویسمت ای تند تر ز توفان ها
که می نویسمت ای صخره، ای ستیغ بلند/که زاده اند تو را هُرمِ آتش افشان ها
که می نویسمت ای پورِ پوریای ولی/ که می نویسمت ای گَرد و خاک میدان ها
که می نویسمت ای شیرِ بسته در زنجیر /که زینهار، که هم چون تویی به زندان ها
که می نویسمت ای خون بهای خون آلود/بسا که خون تو خواهد گرفت دامان ها
که می نویسمت و سُرخ ، می شوی جاری .../ به پای شعله ی هر لاله در گلستان ها
قسم به خون، که وداعت همیشه یادم هست /در آن غروب گذشتن زِ زیر قرآن ها
-...که آفتاب بر آمد که صبح پاک دمید /که پشت پنجره روییده اند مرجان ها
که می چکد سرِ هر شاخه لحن چلچله ها /که از وجود تو پیچیده بوی ریحان ها
دوباره باغ نفس می کشدمیان بهار/اگر چه خون تو پاشید روی گلدان ها ......
تصاویر، زیباست وانتقال احساس به مخاطب، روشن. اگر نقد ، به معنای ذکر نکات مثبت ومنفی اثر، ازطرف نقد کننده است ، شرمنده ام که عرض کنم دربعضی ازمصرع ها، رعایت وزن وسیلاب( بخش) نشده است.وچون درشعر کلاسیک ، عدم رعایت قواعد عروضی، ازاستحکام شعر می کاهد، ضروری است که همپای مضامین ومحتوای اثر،به این قواعد نیز ، توجه داشت.
سلام.هورآدیش عزیز! از توجه شما بسیار سپاسگذارم،فقط اگر مصداقأ اشاره ای هم به خروج از وزن ها می شد،بهتر می توانستم از نظر شما بهره ببرم-بانهایت احترام-طاهری نیا
سلام بسیار زیباست اشعارتون موفق باشید
که نیستی تو و یادت همیشه با من هست /چو یادگارِ تَرَک، روی بُغض لیوان ها
قسم به خون، که وداعت همیشه یادم هست /در آن غروب گذشتن زِ زیر قرآن ها
.
.
.
شعر پربود از تصویرهای بینهایت زیبا