برایت باز از اینجا نگاهی ناب می آید
و عشقی در مسیر شب شبیهه آب می آید
به احساس غریبی که برایت هدیه آوردم
بزن چشمی که چشمانت در این مهتاب می آید
صدای خسته من را به پاس گرمی دستت
ببخش شاید که درمانت شبی نایاب می آید
صدای ضربه های تو مرا آرام می خواند
که این هرم نفس هایت درون خواب می آید
و دردی در نگاه من مرا پژمرده می سازد
چرا عکسم چنین غمگین درون قاب می آید
منه بیمار دل را هم ببر تا حس خاموشم
ببر تا حس نابی که چنین بی تاب می آید
غمی انگار می بارد زدست گریه های من
که فصلی زرد هم پیدا در این گرداب می آید
دل بارانیت شاید هوای درد و دل دارد
ببارآخر که بعد از من نگاهی ناب می آید
چه چیز باعث خلق مصرعی به این زیبایی شده است،به گونه ای که کوچکترین تغییر باعث فرو ریختن آن می شود؟
"و عشقی در مسیر شب شبیهه آب می آید" فن درست شعر گفتن یعنی این.این شعر از زیبا ترین اشعاری است که تازگیها شنیده ام.آفرین!
باتشکر-ع.طاهری نیا
جالب و ملموسه فقط چند تا ایراد جزِیی دیدم که یه ذره وزنشو به هم میزنه
از همتون ممنونم
سلام سهراب جان! از نظرات خوبت واقعا لذت بردم و استفاده کردم. خوشحالم از این که دوستان خوبی مثل شما با بینش صحیحشون سعی در کمک به ما دارن. ما هم از شما ممنونیم!
-ع.طاهری نیا
خیلی قشنگ بود عزیزم